بررسی این دو عکس، به نحوی که هیچ ندانی این آثار از آن کیست و هیچ ذهنیتی از خالقش و روحیات او نداشته باشی، و حتی ندانی که آیا هر دو عکس کار یک نفر است، بسیار کار سختی مینماید.”رجوع به خود اثر“ و ”کنار گذاردن هر پیشفرضی،“ دو راهبرد اصلی خواهد بود.کنار گذاردن پیشفرضها به این معناست که هرآنچه در مورد اثر میدانیم فعلا معلق کنیم و از آنها برای استنباطات و نتیجهگیریهای خود بهره نگیریم. در عوض به خود اثر مراجعه کنیم و ببینیم چگونه خود را به ما نماید.در این ”روش“ ما هیچ کاری به این نداریم که عکاس حرفهای بوده و اثرش قابل بحث است یا نه. ممکن است عکس را یک تازهکار انداخته باشد. ممکن است یک عکاس بسیار مشهور عکس را انداخته باشد. ما کاری به این دانستهها نداریم؛ همه را یکجا باید کنار بگذاریم. و به خود اثر روی آوریم.
مواجه با فرم:بحث ما در اینجا مواجه با فرم اثر است و نه محتوی. به این معنا که ما به ساختارها و نمایههای بصری اثر توجه خواهیم داشت و نه به معانی و منظورهایی که میتوان با دیدن اثر بدانها رسید. مثلا ما کاری به این نداریم که عکس قرار است کوشش یک زن ریسنده را برای تامین خانواده خود برجسته کند و با این کار بر آن ارجی نهد. بجای این ما به این خواهیم پرداخت که اشکال، سایهروشنها، تناسبات و تضادها و غیره چگونه به ساختار یک اثر- همچون یک کل منسجم- وحدت بخشیدهاند.
مواجه اول: مواجه با تلّی از سیاهیها و سفیدیهاوقتی در مواجه با عکس هر آنچه پیشتر درباره عکس میدانستیم به یکباره نادیده بگیریم، آنچه پیش روی ما قرار میگیرد تودهای از سیاهیها و روشنیهاست که درهمتنیده، اشکالی را بوجود آوردهاند. در واقع همه چیز از این تنیدگی تیره و روشن به وجود آمده است. آنچه ما در ابتدا میبینیم سیاهی و سفیدی است و نه شکل و نه هیچ چیز دیگر.
پایان قسمت اول
نوشته: م. حسيني
0 نظر:
ارسال یک نظر
- حق حذف و ویرایش نظرها برای «تصویرنامه» محفوظ است
- برای مشاهدهی وبلاگ و ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید