رولان بارت_Roland Barthes

پرتره
عکس پرتره، عرصه پوشیده و به هم فشرده نیروهاست. چهار امر خیالی در این جا با یکدیگر برخورد می کنند و همدیگر را تحریف می کنند. من در مقابل لنز دوربین، در آن واحد: همان کسی هستم که فکر می کنم هستم، همان کسی هستم که می خواهم دیگران فکر کنند هستم، همان کسی هستم که عکاس فکر می کند هستم، و همان کسی هستم که او برای نمایش هنرش به کار میگیرد.
عملی عجیب: من بی وقفه از خودم تقلید میکنم و به همین خاطر هرگاه عکاسی می شوم (یا خودم اجازه می دهم که عکاسی شوم) همواره از احساس بی اصالتی و بدلی بودن و گاهی از احساس دورویی (قابل مقایسه با برخی کابوسها) می هراسم. بر حسب امر خیالی، عکس (عکس که منظور من است) آن لحظه بسیار ظریفی را نمایش می دهد که، اگر رو راست باشم، نه سوژه ام و نه ابژه، بلکه سوژه ای هستم که حس می کند دارد یک ابژه می شود: از این رو خرده روایتی از مرگ را تجربه می کنم (به عنوان جمله معترضه): در حقیقت یک شبح می شوم. عکاس این را به خوبی می داند و خودش هم از این مرگ میترسد (حتی فقط اگر مسآله بازار در میان باشد)، مرگی که با حرکت او دچارش می شوم. هیچ چیزی خنده دارتر (البته اگر کسی قربانی منفعل آن و، به زعم ساد(1)، پلاسترون(2) آن نباشد) از پیچ و تاب خوردن عکاسان برای خلق جلوه های «زنده نما» نیست.

Prof. John Young of Glasgow University
Annan, James Craig

پی نوشت:

1- Sade: مارکی دو ساد (1814-1740)، نویسنده فرانسوی.
Plastron -2: سپر بلا؛ در اصل به معنای سپر و زره سینه، پوشش محافظ نیم تنه شمشیربازان و تزئینات جلویی بالا تنه لباس مخصوص مهمانی ها.

اتاق روشن، نوشته رولان بارت، ترجمه فرشید آذرنگ

0 نظر:

ارسال یک نظر

- حق حذف و ویرایش نظرها برای «تصویرنامه» محفوظ است
- برای مشاهده‌ی وبلاگ و ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید