هانری کارتیه برسون_Henri Cartier-Bresson

موضوع
هر اتفاقی که در دنیا و همینطور در جهان شخصی ما رخ می دهد، موضوعی نهفته است. نمی توان موضوع را نفی کرد. همه جا هست. پس باید در برابر آنچه در دنیا رخ می دهد بهوش باشیم، و در برابر احساسمان صادق.
موضوع از مجموعه ای واقعیات عینی1 تشکیل نمی شود، زیرا واقعیات عینی به خودی خود جالب نیستند. اما از طریق واقعیات عینی می توانیم قوانین حاکم بر آنها را درک کنیم و آنچه را که اساسی است و واقعیت2 را القا می کند بهتر انتخاب کنیم.
در عکاسی، کوچکترین چیز ممکن است موضوع بزرگی باشد. جزء کوچک انسان می تواند لیت موتیف3 بشود. ما دنیای پیرامون خود را می بینیم و نشان می دهیم، اما خود رویداد است که ضرباهنگ ارگانیک فرمها را بر می انگیزد.
برای تقطیر عصارۀ چیزی که شیفته مان می کند، هزاران راه وجود دارد؛ اجازه بدهید فهرست شان نکنیم. در عوض به همان صورت تر و تازه رهایش خواهیم کرد ...
خطّه ای هست که نقاشی دیگر از آن بهره نمی گیرد. برخی بر این عقیده اند که دلیل آن، کشف عکاسی است. به هر صورت، عکاسی بخشی از این خطّه را به صورت «عکس آرایی»4 در اختیار خود گرفته است.
نقاشان امروز موضوع «پرتره» [تکچهره] را بسیار مسخره می کنند. کُت فراک، کلاه سربازی، اسب ... حالا آکادمیک ترین نقاشان را هم رَم می دهد. آنها از آن همه دکمه های پاتابه هایی که پرتره سازانِ ویکتوریایی در تابلوهایشان بدقت کشیده اند احساس خفقان می کنند. برای عکاسان - شاید از آنجا که ما در پی چیزی هستیم که ارزش جاودانی چون کار نقاشان ندارد - این امر آنقدر که جذاب است عصبانی کننده نیست، زیرا ما زندگی را با تمام واقعیتهایش می پذیریم.
مردم اصرار دارند به وسیلۀ پرتره خود را جاودانه کنند، و بهترین نیمرخ خود را در برابر آیندگان می گذارند. اما هراس از سحر و افسون با این اصرار در آمیخته است؛ احساس اینکه با نشستن در برابر دوربین برای گرفتن یک پرتره، خود را در معرض نوعی جادو قرار می دهند.
یکی از نکات جذاب پرتره سازی آن است که به وسیلۀ پرتره می توانیم یکسانیِ انسان را دنبال کنیم. استمرار انسان، بنوعی، از طریق تمامی جنبه های برونی تشکیل دهندۀ او بدست می آید؛ حتی اگر فقط تا این حد باشد که کسی در آلبوم خانوادگی اش عمو را با برادر زاده اشتباه کند. اگر قرار است عکاس این بخت را داشته باشد که بازتاب حقیقی دنیای کسی دست یابد - که همانقدر که بیرون از اوست، در درون او نیز وجود دارد - لازم است موضوع پرتره در موقعیتی طبیعی قرار داشته باشد. باید به فضای پیرامونِ انسان احترام بگذاریم، و مسکن فرد را در پرترۀ او بیامیزیم؛ زیرا انسان هم، نه کمتر از حیوان، مسکن خود را دارد. مهم تر از هر چیز آنکه کسی که روبروی دوربین نشسته است باید دوربین و عکاسی را فراموش کند. به نظر من ابزار پیچیده و بازتابه5 و سایر وسایل سنگینِ آتلیه کافی است تا مانع پریدن گنجشک بشود.

Henri Cartier-Bresson
Allees du prado, Marseilles 1932

چه چیزی فرّارتر از حالت قیافه انسان است؟ اولین حالتی که بر قیافه ای خاص ظاهر می شود اغلب همان حالت درست اوست ؛ اما عکاس باید همیشه با «زندگی کردن» با شخص مربوطه ، آن اولین حالت راتحقّق ببخشد. لحظه قطعی روانشناختی ، نه کمتر از موقعیت دوربین ، از عوامل اصلی ساختن یک پرتره خوب است. به نظر من ، برای مشتریانی که سفارش می دهند و پول می پردازند چرا که ، به جز یکی دو هنر دوست ، می خواهند تملق شان را بگوئی – بدشواری می توان عکاس پرتره ساز خوبی بود ، و نتیجه دیگر واقعی نیست. کسی که روبروی دوربین می نشیند ، نسبت به واقعیت دوربین بدگمان است ، حال آنکه عکاس در پی مطالعۀ دقیق روانشناختی کسی است که در برابر دوربین نشسته است.
این نکته هم حقیقت دارد که هویت خاصی در همۀ پرتره های یک عکاس آشکار است. عکاس در جستجوی هویت کسی است که روبروی دوربین نشسته است، و می کوشد به بیان احساس خودش هم دست یابد. پرترۀ حقیقی نه بر ملایمت تأکید می کند و نه بر غرابت، بلکه شخصیت را باز می تابد.
من آن عکسهای کوچک شش در چهار را که در ویترین عکاسهای پاسپورتی کنار هم ردیف می کنند هزار بار به پرتره های تصنعی ترجیح می دهم. دست کم، بر این چهره ها چیزی هست که سؤالی بر می انگیزد؛ گواه واقعی و ساده ای در آنها هست، و این در عوضِ آن «هویت شناسیِ» شاعرانه ای است که ما در پی اش هستیم.


پی نوشت:
x
1- facts
2- reality
3- leitmotiv
4- illustration
5- reflector

عکاسان و عکاسی، به کوشش: ناتان لاینز، ترجمۀ وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی

0 نظر:

ارسال یک نظر

- حق حذف و ویرایش نظرها برای «تصویرنامه» محفوظ است
- برای مشاهده‌ی وبلاگ و ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید