چشم عکاس پیوسته در حال ارزیابی است. عکاس میتواند به سادگی با حرکت دادن سرش به اندازهٔ یک میلیمتر، تطابق خط را برقرارسازد. میتواند با اندکی خمیدن زانوها، پرسپکتیوها را تغییر دهد.او با قرار دادن دوربین در فاصله ای نزدیکتر یا دورتر از موضوع، شاخ و برگ میدهد؛ با این کار ممکن است موضوع تابع عکاس بشود و یا عکاس تحت سلطهٔ موضوع در آید. اما او عکس را تقریبآ در زمانی به اندازهٔ زمان فشردن دکمه، یا به سرعت یک عمل واکنشی، طرح میریزد.
گاه پیش میآید که درنگ میکند، این دست و آن دست میکند، و منتظر است اتفاقی بیفتد. گاه احساس میکند همه چیز برای گرفتن عکس آماده است، به جز فقط یک چیز که گویا کم است. اما کدام یک چیز؟ شاید ناگهان کسی وارد میدان دید او شده است. حرکت او را از نمایاب دنبال میکند. صبر می کند، تأمل میکند، و بعد سر انجام دکمه را می فشارد؛ و گرچه نمیداند چرا، تسلیم این احساس میشود که واقعآ چیزی به دست آورده است. بعد، برای مادیت بخشیدن به آن، میتواند عکس چاپ شده را بردارد، نقشهایی هندسی را که قابل تحلیلاند دنبال میکند، و میبیند – اگر دکمه در لحظهٔ قطعی فشرده شده باشد – به طور غریزی طرحی هندسی را ثبت کرده است که عکس بدون آن هم بی فرم از آب در میآمد و هم بی جان.
0 نظر:
ارسال یک نظر
- حق حذف و ویرایش نظرها برای «تصویرنامه» محفوظ است
- برای مشاهدهی وبلاگ و ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید