عکاسی می‌تواند جولانگاه رمانتیک باشد

به عنوان یک اصل، عکاسی خصوصآ نسبت به آن دسته از پیروانش که تخیلی رومانتیک داشتند، سخاوتمند نبوده است، اما هر کسی که در مورد این رسانه مطالعه می‌کند، موارد استثنایی کاملآ مشخصی را در فهرست مهم خود خواهد داشت. طبع رمانتیک را می‌توان به واسطه‌ی سرعتش برای یافتن معانی عام در واقعیت خاص باز شناخت. از قرار معلوم این گرایش در هنرها‌ی ادبی بارورتر بوده، تا در هنرهای تجسمی، شاید دلیلش این باشد که تصاویر نسبت به واژه‌ها، به شدت مادی و عینی بوده‌اند و بدین ترتیب کمتر دستخوش تبادلات سریع و نمادین می‌شدند. نوشتن در مورد دیدن دنیا درون یک دانه شن و ابدیت در یک گل و غیره، یک چیز است، و ساختن تصویری قانع کننده از این ایده چیز دیگری است. معمولآ عکاسی آن زمان که سعی داشته تفاوتهای میان دنیا و یک دانه شن را کشف کند، خیلی بهتر عمل کرده تا زمانی که خواسته بر شباهت‌های آنها تأکید ورزد.

از سوی دیگر، تصاویری که صرفآ با جزییات سروکار دارند، اگر نگوییم غیر ممکن‌اند، بی فایده‌اند، و همه‌ی هنرها، چه در این قالب یا در قالب دیگر، بی شک درگیر کشمکش میان امر خاص و امر کلی‌اند. در عکاسی شاید آلفرد اشتیگلیتس اولین کسی بود که آشکارا اظهار داشت عکس می‌تواند چندین معنی داشته باشد (یا معنی عکس می تواند چندین وجه داشته باشد) آن هنگامی که او آخرین عکسهایش از ابرها و موضوعات معمولی دیگر را «هم ارزها equivalents» نامید و اظهار کرد که آنها معانی اختیاری، همسنگ و جایگزین دارند. در نسل گذشته، تنها عکاسی که این جنبه از تفکر اشتیگلیتس را به نحوی چشمگیر و مؤثر دنبال کرد، ماینور وایت بود. وایت در دوران اولیه کاری خود، عمیقآ تحت تأثیر ارتباط نزدیکش با ادوارد وستون و انسل آدامز قرار داشت. او بتدریج به مفهوم مورد نظر اشتیگلیتس، مهارت تکنیکی، حسی ظریف از فرم ناب pure form، و حساسیت به چشم انداز طبیعی را نیز افزود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

- حق حذف و ویرایش نظرها برای «تصویرنامه» محفوظ است
- برای مشاهده‌ی وبلاگ و ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید